نوشته شده توسط : کوروش



من این روزا یه حال دیگه ای دارم

همیشه , هیچ وقت این طور نبودم

همیشه نیمه خالی رو میدیدم

بفکر نیمه های پر نبودم

همیشه فکر میکردم زمین پست

خدارو سوی قبله میشه پیدا کرد

همین دیروز سمت این حوالی بود

یکی در زد خدا رفت ودر و وا کرد

من این روزا یه حال دیگه ای دارم

جهان من لباس تازه می پوشه

من و تو دیگه تنها نیستیم

چونکه

خدا با ما نشسته چایی می نوشه

ملخ افتاده توی خرمن گندم

منم مثل همه از کار بیکارم

بجای داس شونه توی دستامه

فقط بفکر گندم زار موهاتم

اگه بارون به شیشه مشت می کوبه

بیا اینجا بشین کنار این خورشید

خدا با دست من دستاتو میگیره

تواز چشم خدا حالم رو می پرسی

نه اینکه بیخیال مزرعه باشم

دیگه از باد پاییزی نمی ترسم

نگو این آسیاب باید ویرون شه

خدا با ماست از چیزی نمی ترسم
 



:: بازدید از این مطلب : 585
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : دو شنبه 5 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش


 

 

 

سال نو در کنار کورش

 
 

 پرتاب گل به سوی آرامگاه کورش بزرگ در لحظه سال تحويل
در تخت جمشيد و پاسارگاد هيچ امکانات رفاهی نيست. سازمان ميراث فرهنگی  و سازمان های مسئول ديگر در ايام نوروز هيچ نوع امکانات رفاهی در تخت جمشيد و پاسارگاد تهيه نمی بينند. هيچ تبليغی برای رفتن به آن جا نمی شود، به ندرت وسيله ی نقليه عمومی  برای رفتن به آنجا هست،  و به وسايل نقليه شخصی اجازه پارک در پارکينک های اطراف را نمی دهند
آرامگاه کورش نه چلخراغی دارد، نه فرشی. نه ادعای معجزه ای دارد و نه کسی از آن معجزه می خواهد اما چندين سال است که در آستانه ی نوروزجوان ها با رنج راهی طولانی و با  پای پياده  خودشان را به آنجا می رسانند تا تحويل سال نو را در کنار آرامگاه کورش سر کنند. روز زمين سفره هفت سين شان را روی زمين  پهن کنند، و در لحظه تحويل سال نو به سوی آرامگاه گل پرتاب کنند

 


 


 


 

+

+

+

+

 

++

 

+

 

+

+

 

 +

 

 +


 



:: بازدید از این مطلب : 475
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش

کسی از من نمی پرسد 

 

کسی از من نمیداند 

کسی هر گز نمی فهمد

کسی من را نمی خواند

کسی در متن شعر خود مرا هرگز نخواهد دید  نخواهد راند 

نخواهد چید

 

و حتی مادرم دیگر نمی فهمد 

که پر دردم که لبریزم که بیمارم

و حتی برگهای زیر پایم مرا حس نخواهند کرد

و حتی چشمه اشکم نمی جوشد به روی گونه سردم

و حتی عشق هم با من نخواهد ماند

به دریا گفتم ای دریا ببین دردم ببین رویم ببین مویم ببین سویم ببین این رقس گیسویم 

ولی دریا ندیدو رفت و ماهیها به دنبالش

دلم از من چه غمگین است دلم در من چه سنگین است 

دلم بی کینه در سینه نشسته 

دلم از من حراسیده 

دلم از عشق ترسیده

به بابا گفتم ای بابا 

تو دادی اب تو دادی نان 

بیا بنشین ببین دردم 

بیا بنشین بیا برکن غمو دردم ز روحو جان

ولی بابا ندیدو رفت

ولی بابا نچیدو رفت 

ولی بابا ندونستو 

ولی بابا نتونست

خدای من بیا در من فرود ا

خدای من چرا من بیاید به جرم مادرم هووا بسوزم بسازم بمانم  چرا باید کنار تو نباشم چرا باید که روی تو نبینم

خدای من خدای من 

کسی هرگز مرا دیگر نخواهد دید



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 552
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش

کوروش درطول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان  نام داشت دخترفرناسپه ازشاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل ازکوروش درگذشت و بعد ازاو کوروش دراندوهی فراوان ماند وبرای همیشه وبه احترام همسرش تنهایی را برگزید (به نقل ازهرودوت تاریخ نویس یونانی ) .درزمان کوروش خشکیهای شناخته شده روی زمین 50 میلیون کیلومتر مربع بوده است.از 148.822 میلیون کیلومترمربع کنونی.که ازاین50 میلیون کیلومترمربع تنها 11 میلیون آن جهان متمدن بوده است وبقیه آن وجود مادی نداشته است که کوروش شاهنشاه بزرگ ایران زمین موفق شده بوده ازاین 11 میلیون کیلومترمربع جهان متمدن آن زمان 8 میلیون کیلومترمربع راازآن ایران کند وخود پادشاهی شود که بر8 میلیون کیلومترمربع حکمرانی میکرد.اوپس از28 سال سلطنت پرافتخاردرراه سرافرازی وطنش ایران زمین کشته شد. معتبرترین سند درباره مرگ کوروش هرودوت است که تاریخ تمدن ویل دورانت نیزازآن اقتباس کرده است. طبق گفته های هرودوت کوروش دراواخرعمربراي آرام کردن نواحي شرقي کشورکه درجريان فتوحاتي که اودرمغرب زمين داشت ناآرام شده بودند وهدف تهاجم همسايگان شرقي قرارگرفته بودند به آن مناطق رفته است وشش سال درشرق جنگيده است بسياري ازمورخين علت مرگ کوروش را کشته شدنش درجنگي که با قبيله ماساژتها يا به قولی سکاها کرده است دانسته اند.ابراهيم باستاني پاريزي درمقدمه اي که برترجمه کتاب ذوالقرنين يا کوروش کبيرنوشته است ، آنچه بر پيکرکوروش پس ازمرگ مي گذرد را اينچنين شرح مي دهد : براثرحمله كمبوجيه به مصر و قتل او درراه مصراوضاع پايتخت پريشان شد تا داريوش روي كارآمد و با شورش هاي داخلي جنگيد وهمه شهرهاي مهم يعني بابل وهمدان و پارس و ولايات شمالي وغربي ومصر را آرام كرد. روايتي بس موثر هست كه پس از بيست سال كه از مرگ کوروش مي گذشت به فرمان داريوش ، جنازه  کوروش را بدينگونه به پارس نقل كردند . 



:: بازدید از این مطلب : 539
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش




:: بازدید از این مطلب : 409
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش


دربارهٔ کوروش تمام مورخین متفقند که شاهی بود با عزم و عاقل و رئوف که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل می‌شد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود.[۴] جنگ و بوی خون او را برخلاف فاتحان دیگر مغرور نکرد و رفتار او با پادشاهان مغلوب لیدیه و بابل سیاست تسامح او را بخوبی نشان می‌دهد.[۵] با پادشاهان مغلوب به اندازه‌ای مهربانی می‌کرد که آنها دوست کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری می‌نمودند. با مذهب و معتقدات مردم کاری نداشت بلکه برای جذب قلوب ملل آداب مذهبی آنها را محترم می‌داشت. شهرها و ممالکی که در تحت تسلط او در می‌آمدند، هیچگاه معرض قتل و غارت واقع نمی‌شد. [۶] آنچه درباب وی برای مورخ جای تردید ندارد، قطعاً این است که لیاقت نظامی و سیاسی فوق‌العاده در وجود او، با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیده‌ای به‌کلی تازه به شمار می‌آمد.[۷] کوروش از ذکر عناوین و القاب احتراز داشت، در کتیبه‌هایی که از او مانده، این عبارت ساده خوانده می‌شود، من کوروش شاه هخامنشی هستم. حال آنکه شاهان دیگر خود را خدا می‌خواندند. [۸]


پرونده:Cyrus II le Grand et les Hébreux.jpg

ایرانیان کوروش را پدر*[۱] .[۹] و یونانیان او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند و در وی به چشم یک فرمانروای آرمانی می‌نگریستند. [۱۰] یهودیان این پادشاه را، به منزلهمسیح پروردگار بشمار می‌آوردند[۱۱]، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوکمی‌دانستند.[۱۲]

دکتر شهبازی معتقد است کورش به معنی خورشید است. او در کتاب راهنمای جامع پاسارگاد می‌گوید بر اساس سنتی که کتزیاسیونانی ناقل آن بوده است و پلوتارخ ذکر کرده, کلمه‌ی کوروش را ایرانیان با کلمه خورشید انطباق داده بودند (در زبان ایرانی خورشید "هُوَر" تلفظ می‌شد که امروزه خور=هور می‌گوییم) یعنی خورشید زا مظهر و نمادی برای کوروش می‌دانستند و جالب اینکه آرامگاه کوروشدلیلی برای تایید این روایت (که اغلب مورد تردید بوده است) باقی نهاده و آن شکل خورشیدی است که بر پیشانی آرامگاه او, بالای سردر اتاق آرامگاه, حجاری کرده‌اند.[۱۳] حسن كشوري خرّم______كوروش كبير (ذوالقرنين)

[ویرایش]تبارنامه کوروش بزرگ


تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر انشان (انزان) و عیلام (شمال خوزستان کنونی)، حکومت کرده بودند. کوروش دربارهٔ خاندانش، بر سفالینهٔ استوانه ای شکلی، محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است.

اینکه چه وقایعی روی داده که پارس‌ها عیلام را تسخیر نموده و شاخه‌ای از سلسلهٔ هخامنشی را در آنجا برقرار کرده اند، معلوم نیست. احتمال می‌رود که پس از آنکه آشور بنی پال در سال ۶۴۵ پیش از میلاد، دولت عیلام را منقرض کرد، پارس‌ها از فرصتی که در اثر جنگ بین آشور و ماد بدست آمده بود، استفاده کرده، پادشاهی جدیدی را در انشان تأسیس کرده باشند.

هخامنش سر سلسلهٔ این دودمان است که در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد، میزیسته است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت پارس و انشان (انزان) رسید. بعد از فوت او سلسلهٔ هخامنشی دوشاخه شده و کوروش یکم شاه انشان و عیلام و آریارامن شاهپارس شد. سپس پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه یکم شاه انشان و عیلام و آرسام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند.

کمبوجیه یکم با شاهدخت ماندانا، دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد، ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.

داریوش بزرگ در کتیبه بیستون نیز این مطلب را تأیید می کند، زیرا شاه مزبور می گوید، من نهمین شاه از سلسلهٔ دوگانهٔ هخامنشی هستم. (با حذف ویشتاسب چون وی حکمرانی نکرده است).[۱۴] حسن كشوري خرّم

[ویرایش]زادگاه و افسانهٔ زایش کوروش بزرگ

تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتسیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و حسن پیرنیا و پرسی سایکس، افسانه زایش کوروش بزرگ را از هرودوت برگرفته‌اند.


برگرفته شده از ویکیپدیا fa.wikipedia.org/wiki/کوروش_بزرگ



:: بازدید از این مطلب : 380
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش

einstein
 

 

 

 
 

در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند. دکتر می گفت: " برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالونش جایی نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند. برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد."

 

آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت:   " وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن 10هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."

 

بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کنند. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون انیشتین را عوض می کنند و یک آهنگ ایرانی می نوازند. همه از این آوا متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند. ایشان می گویند موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. انیشتین از آقای دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند. پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت" دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند.

 

آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی 7 انتخاب بوده است. تنها سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش. ماهی با "م" به نشانه ی جنبش، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی و ... همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد و نخبگانی مثل انیشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند. بعد یک کاسه آب روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست. انیشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید : "ما در مملکت خودمان 200 سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!"

خیلی جالب است که آدم به بهانه ی نوروز، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.

 

خاطرات مهندس ایرج حسابی



:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش

 

کارمای نیک

 

این مطلب، نوشته ای کوتاه و در عین حال جذاب است. بخوانید و سرخوش گردید. مطالبی است که دالایی لاما برای سال 2008 افاده کرده است. خواندن و اندیشیدن در آن بیشتر از یکی دو دقیقه وقت نمی گیرد. این پیام را وانگذار. منترا باید حد اکثر ظرف 96 ساعت از دستان شما به دیگری برسد. در آن صورت، شما خبری بس خوش دریافت خواهید کرد. این قانون برای همگان صادق است؛ با هر دین و مذهب و طرز فکری؛ حتی اگر شما اصلا خرافاتی نباشید و به این حرفها دل ندهید.

 

1ـ      به خاطر داشته باش که عشقهای سترگ ودستاوردهای عظیم، به خطر کردنها و ریسکهای بزرگ محتاجند.

 

2ـ      وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده.

 

3ـ      این سه میم را از همواره دنبال کن:

 

-4   محبت و احترام به خود را

 

-5 محبت به همگان را

 

-6  و مسئولیت پذیری در برابر کارهایی که کرده ای

 

-7       به خاطر داشته باش دست نیافتن به آنچه می جویی گاه یک شانس بزرگ است.

 

8ـ       اگر می خواهی قواعد بازی را عوض کنی اول قواعد را بیاموز.

 

9ـ       به خاطر یک مشاجرۀ کوچک، ارتباطی بزرگ را از دست نده.

 

10ـ       وقتی دانستی که خطایی مرتکب شده ای، گامهایی را پیاپی برای رفع آن خطا بردار.

 

11ـ       بخشی از هر روز خود را به تنهایی گذران.

 

12ـ       چشمان خود را نسبت به تغییرات بگشا، اما ارزشهای خود را به سادگی در برابر آنها واننه.

 

13ـ   به خاطر داشته باش گاه سکوت بهترین پاسخ است.

 

14ـ   شرافتمندانه بزی؛ که هر گاه بیشتر عمر کردی، با یادآوری زندگی خویش دوباره شادی را تجربه کنی..

 

15ـ   زیرساخت زندگی شما، وجود جوی از محبت و عشق در محیط خانه و خانواده است.

 

16ـ   در مواقعی که با محبوب خویش ماجرا می کنی و از او گلایه داری، تنها به موضوعات کنونی بپرداز و سراغی از گلایه های قدیم نگیر.

 

17ـ   دانش خود را با دیگران در میان گذار... این تنها راه جاودانگی است.

 

18ـ   با دنیا و زندگی زمینی بر سر مهر باش.

 

19ـ   سالی یک بار جایی برو که تا کنون هرگز نرفته ای.

 

20ـ   بدان که بهترین ارتباط آن است که عشق شما به هم، از نیاز شما به هم سبقت گیرد.

 

21ـ   وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی، ببین چه را از دست داده ای که چنین را به دست آورده ای.

 

22ـ   در عشق و آشپزی، جسورانه دل را به دریا بزن..

 

 

|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش

 

 

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنچه جذاب است سهولت نيست، دشواري هم نيست، بلکه دشواري رسيدن به سهولت است .

* * * * * * * * ** * * * * * * * * *

وقتي توبيخ را با تمجيد پايان مي دهيد، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر مي کنند، نه رفتار و عملکرد شما

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سخت کوشي هرگز کسي را نکشته است، نگراني از آن است که انسان را از بين مي برد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر همان کاري را انجام دهيد که هميشه انجام مي داديد، همان نتيجه اي را مي گيريد که هميشه مي گرفتيد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

افراد موفق کارهاي متفاوت انجام نمي دهند، بلکه کارها را بگونه اي متفاوت انجام مي دهند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پيش از آنکه پاسخي بدهي با يک نفر مشورت کن ولي پيش از آنکه تصميم بگيري با چند نفر .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطي که آن را به کارهاي کوچکتر تقسيم کنيم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کارتان را آغاز کنيد، توانايي انجامش بدنبال مي آيد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انسان همان مي شود که اغلب به آن فکر مي کند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همواره بياد داشته باشيد آخرين کليد باقيمانده، شايد بازگشاينده قفل در باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تنها راهي که به شکست مي انجامد، تلاش نکردن است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دشوارترين قدم، همان قدم اول است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عمر شما از زماني شروع مي شود که اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آفتاب به گياهي حرارت مي دهد که سر از خاک بيرون آورده باشد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتي زندگي چيز زيادي به شما نمي دهد، بخاطر اين است که شما چيز زيادي از آن نخواسته ايد .



:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کوروش

نام جاویدِ وطن   صبح امیدِ وطن
جلوه کن در آسمان   همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم   که هم‌آواز تو منم
همهٔ جان و تنم   وطنم وطنم وطنم وطنم
همه با یک نام و نشان   به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با یک نام و نشان   به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه‌زنان   ز صلابت ایران جوان
ز اصالت ایران کهن   ز صلابت ایران جوان
بشنو سوز سخنم   که نواگر این چمنم
همهٔ جان و تنم   وطنم وطنم وطنم وطنم



:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 فروردين 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد